کد مطلب:212668 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:35

جعفر بن عفان طائی
شیخ كشی فرموده: او همان است كه وارد شد بر حضرت صادق (ع) هنگامی كه زید شحام و جمعی از شیعیان كوفه حاضر بودند، حضرت او را نزدیك طلبید و به او فرمود: شنیده ام در مرثیه حضرت امام حسین (ع) شعر می گویی، و نیكو می گویی. عرض كرد: آری، فدایت شوم. فرمود: بخوان. او خواند، امام صادق (ع) و حاضرین گریستند، و اشك چشم امام به صورتش جاری شد، سپس فرمود: ای جعفر! به خدا سوگند، ملائكه مقربین در اینجا حاضر بودند و اشعار تو را، برای امام حسین (ع)، شنیدند و گریستند، چنان كه ما گریستیم، بلكه بیشتر؛ و خداوند واجب گردانید برای تو بهشت را در این ساعت به تمامه، و تو را آمرزید، می خواهی زیادتر بگویم؟ گفت: آری، ای آقای من. فرمود: هر كس برای امام حسین (ع) شعری بگوید: و بگرید، و بگریاند، خداوند بهشت را بر او واجب می گرداند. و او را می آمرزد. [1] .

علامه مجلسی (ره)، در بحار، اشعار زیر را از جعفر نقل كرده:



لیبك علی الاسلام من كان باكیا

فقد ضیعت احكامه و استحلت



غداة حسین للرماح ذریة

و قد نهلت منه السیوف و علت



و غودر فی الصحراء لحما مبددا

علیه عناق الطیر باتت و ظلت





[ صفحه 124]





فما نصرته امة السوء اذ دعا

لقد طاشت الاحلام منها و ضلت



الا بل محوا انوارهم باكفهم

فلا سلمت تلك الاكف و شلت



و ناداهم جهدا بحق محمد

فان ابنه من نفسه حیث حلت



فما حفظوا قرب الرسول و لارعوا

و زلت بهم اقدامهم و استزلت



اذاقته حر القتل امة جده

هفت نعلها فی كربلا و زلت



فلا قدس الرحمن امة جده

و ان هی صامت للاله و صلت



كما فجعت نبت الرسول بنسلها

و كانوا حماة الحرب حین استقلت [2] .



در كتاب اغانی، از محمد بن ابی مره تغلبی، نقل شده كه گفت: روزی جعفر بن عفان طائی را دیدم، درب خانه اش نشسته بود، به او سلام كردم؛ گفت: بنشین. نشستم. گفت: از ابن ابی حفصه ملعون تعجب نمی كنی كه گفته:



انی یكون و لیس ذاك بكائن

لبنی البنات وراثة الاعمام [3] .



گفتم: به خدا سوگند از او تعجب می كنم و لعن فراوانی به او می نمایم؛ سپس از او پرسیدم: آیا در رد او چیزی گفته ای؟ گفت: آری، و این اشعار را خواند:



لم لا یكون و ان ذاك بكائن

لبنی البنات وراثة الاعمام



للبنت نصف كامل من ماله

و العم متروك بغیر سهام



ما للطلیق و للتراث و انما

صلی الطلیق مخافة الصمصام [4] .





[ صفحه 125]




[1] رجال كشي، ص 246.

[2] بحارالانوار، ج 45، ص 286.

ترجمه: بگذار بگريد بر اسلام، آن كس كه گريان است؛ زيرا كه احكام آن ضايع شده و حرامش حلال گشته است - همان روزي كه حسين (ع) با نيزه قطعه قطعه شد، و آن گاه كه شمشيرها از خونش سيراب گشتند - و در آن دشت او به جا ماند همچون تكه گوشتي جدا شده، و شب، پرندگان جسد مباركش را در پناه گرفتند - ياري اش نكردند آن امت زشتكار آن گاه كه آنان را صدا زد، به درستي كه صبر و بردباري كم رنگ شد و از بين رفت - آنان با دست خود نورشان را خاموش و كردند، اين چنين دستاني سالم نباد و نابود باد - با تلاش هر چه بيشتر آنان را خواند به حق محمد، كه اوست فرزند محمد، از جان محمد - نگه نداشتند حرمت خويشاوندي با پيامبر را و رعايت آن را ننمودند، و پاي آنان لغزيد، و لغزانيد - امت جدش به او سوز مرگ چشاندند، و پاپوش اين امت در كربلا باعث سقوط آنان شد - پاكيزه نگرداند خداوند امت جدش را، هر چند كه روزه بدارند و نماز بخوانند - كه دخت پيامبر را به سوگ فرزندانش نشاندند، آناني را كه به هنگام جنگ پابرجا و پشتيبان بودند آن گاه كه ديگران كوچ مي كردند.

[3] چگونه مي شود، و اين شدني نيست، كه دختر زادگان ورثه به جاي عموها شوند.

[4] چرا نمي شود، و اين شدني است، كه دخترزادگان ورثه به جاي عموها شوند.

دختر نصف كامل از مال را به ارث مي برد، در حالي كه عمو را سهمي نيست.

آزاد شده (يعني آل ابوسفيان) را چه به ميراث خواري، آن كه از ترس شمشير نماز خواند.

- كتاب الاغاني، ج 10، ص 94.